سرخ بی نهایت
من دیو شهر قصهها را دوست دارم!
زنجیرو بند اشقیا را دوست دارم!
آن کس که پای چشم من نیلی شد از او
آن کس که زد تیر جفا را دوست دارم!
آن کس که ناموس مرا دزدیده، ایضاً
آن کس که کشته بچه ها را دوست دارم!
اصلاً چه معنی دارد از ما اخم و تندی
من مارو عقرب، اژدها را دوست دارم!
«آریزونا» را با بیابانهای سرخش
«تونگای» سبز و باصفا را دوست دارم!
من، مارمولکهای صحرایتان را
آن افعی بی دست و پا را دوست دارم!
این خاک ما، مال شما، ارزش ندارد!
من خاک پر قدر و بها را دوست دارم!
اموال ملّت را ربودی؟ نوش جانت!
من شیوهی کفتارها را دوست دارم!
من با شما اسرار پنهانی ندارم
جاسوسی «سبز» و «سیا» را دوست دارم!
گفتی که این ملّت همه گرگند و وحشی
حق توحّش داده ها را دوست دارم!
هرچند جای زخمهایم پر ز خون است
من جای گاز و پنجهها را دوست دارم!
با اینکه خونم را تو کردی توی شیشه
قدر شما، دراکولا را دوست دارم!
آقای دنیایی و اعمالت درست است
بمب اتم، هیروشیما را دوست دارم!
با دشمنانم دوستی کردی به خلوت
من «زامبی» انساننما را دوست دارم!
پشت و پناه هر که با «ایران» بدی کرد
لطف و عطای در خفا را دوست دارم!
سرنیزهی سربازتان تندیس صلح است!
لشکرکشیهای شما را دوست دارم!
خون جوانان میچکد از چنگهاتان
من حیلهها، نیرنگها را دوست دارم!
چون خیمهشببازی توانمندید الحق!
نخهای جنس کاموا را دوست دارم!
بهر نجات آریامهر از تباهی
برنامهریز کودتا را دوست دارم!
گفتند؛ ما میشیم و دور از جان، شما گرگ!
من زندگی چون برهها را دوست دارم!
تاریخ طرح این سیاستها گذشته!
من ذهنهای نو گرا را دوست دارم!
من فرش قرمز پهن کردم پیش پاتان
اذن تشرّف از شما را دوست دارم!
نرد رفاقت باختم دستم بگیرید!
من «لاس وگاس» باقلوا را دوست دارم!
اینجا نمیبینم به خود آبی وگرنه
در خون عیّاران شنا را دوست دارم!
گشته خلاصه شعر من در سطر بعدی
من «ینگه دنیا»، «آمریکا» را دوست دارم!
سید علی گتمیریان